من و خط خطی های ذهن و خاطراتم

ساخت وبلاگ
ولی بهتره قبول کنم که پاییز رو دوست دارم! آخه قبلا اونقدرا دوسش نداشتم، الان دیگه به نظرم قشنگه، قبلا بهار قشنگ بود اما بهار امسال جوری افتضاح بود که نمیخوام بهش فکر کنم. خلاصه هوا خوبه و یه جوریه انگار دلم میخواد درس بخونم :)))) در اینکه منمقدار زیادی مدرک گرا هستم شکی نیست ولی موضوع اینه که خب خیلی جاها میگن فلان چیزو بلدی؟ میگی بله! میگن مدرکشو از کجا گرفتی؟! یعنی محیط بوده که باعث شده مثلا منمدرک گرا بشم فکر کنم!!! خلاصه که دلم میخواد یه چیزی یاد بگیرم، جدید و به درد بخور باشه.یه جا خوندم نوشته بود من به هیچکس حسودیم نمیشه، به پول و خانواده و شغل و فلان حسودیم نمیشه به اونی حسودیم میشه که هدفشو تو زندگی پیدا کرده و من عمیقا اینو درک میکنم. جدی زشته این همه گذشته هنوز نمیدونم میخوام چیکار کنم تو زندگی. خب تموم شد که!!!حرفایی که ناهید میزد الکی بوده، چیزی بوده که مثلا میخواستیم بشنویم نه واقعیت!!! من و خط خطی های ذهن و خاطراتم...
ما را در سایت من و خط خطی های ذهن و خاطراتم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : derama-faa بازدید : 29 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 13:28

پیرامون همون اتفاق هایی که به موقع نمیوفتن... ویزام اومد!!

فکر میکردم هرچی جلوتر برم زندگی ساده تر میشه اما میبینم داره پیچیده تر میشه، مثلا قبلا فکر میکردم ۳۰ سال برای زندگی کافیه، الان فکر میکنم چقدر زندگی نزیسته دارم!!!!!

الانم که سرما خوردم و یه گوشه افتادم

من و خط خطی های ذهن و خاطراتم...
ما را در سایت من و خط خطی های ذهن و خاطراتم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : derama-faa بازدید : 32 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 13:28

خیلی سعی میکنم بهش فکر نکنم سعی میکنم وانمود کنم هیچی نیست اما ازارم میده، فکرم دائما بهش مشغوله و ترس دارم از اینکه نمیدونم تهش چی میشه... پارساا همین موقع ها بود که میگفتم خدایا چرا منو تو این موقعیت قرار دادی؟ پارسال همین نوقع ها بود که ازت کمک میخواستم ازت میخواستم خلاصم کنی از اون شرایط... نکردی! کمک نکردی و منم مثل گاو رفتار کردم... گفتم تو نجاتم بده من نمیتونم، نگاهمکردی و هیچ کاری نکردی، تهش هیچی نشد فقط من بودم که از بین رفتم، منی که زخم خورده و تنها و پشیمون افتادم یه گوشه و هیچ کاری ازم بر نمیاد جز عذاب کشیدن. کاش حداقل تو یک دنیای دیگه من اینقدر عذاب نکشم. کاش حداقل من مادر این طفل معصوم نبودم. من و خط خطی های ذهن و خاطراتم...
ما را در سایت من و خط خطی های ذهن و خاطراتم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : derama-faa بازدید : 55 تاريخ : شنبه 1 مهر 1402 ساعت: 18:30

دیروز با س که حرف زدم خیلی مهربون نبودم، یعنی اصلا دلم نمیخواست مهربون باشم! امروز باز تو تلگرام پیام های دفاعیه داده!! کل حرکتش معنیش این میشه: بهت پیام میدم هر حرفی دلم بخواد میزنم که حالم بهتر بشه و فکر و خیالم کمتر بشه، باهات درد دل میکنم اما به تخمم نیست تو توی چه شرایطی هستی! اینا رو هم برات میفرستم که وقتی خودت در خطر بودی بالاخره مجبوری به فلانی نشون بدی چون اون برای کمک تو میاد!!!همینقدر رویایی و دوستانه...چقدر همه چی بی موقع اتفاق میوفته! مثلا این جاب آفرهایی که تو لینکدین بهم میدن! هربار همین میشه! وقتی سر کارم و شرایط استعفا ندارم فقط از شرکت آمازون آفر نمیگیرم! وقتی بیام بیرون همه جا شرایط استخدامشون اینه: فول تایم، بدون بیمه، بدون مرخصی، بدون اضافه کاری، شنبه تا جمعه! حقوق وزارت کار! من و خط خطی های ذهن و خاطراتم...
ما را در سایت من و خط خطی های ذهن و خاطراتم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : derama-faa بازدید : 52 تاريخ : شنبه 1 مهر 1402 ساعت: 18:30